خطبههای نماز جمعهی تهران
خطبهى اول
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و الحمدللَّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نتوکّل علیه و نستغفره و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فى العالمین و السّلام على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
قال الحکیم فى کتابه: «هو الّذى انزل السّکینة فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه علیما حکیما»(1)
همهى برادران و خواهران عزیز را توصیه میکنم و دعوت میکنم به رعایت تقواى الهى و توجه به خداى متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهى در همه حال. اگر ما تقواى خدا را پیشه کنیم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه کنیم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از یاد نبریم - که معناى حقیقى تقوا همین است - یقیناً برکات الهى، رحمت الهى، کمک الهى شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعهى هر هفته دلهاى نمازگزار و متوجه به خداوند متعال باید این حقیقت را، این معناى شگفتانگیز را با خود مرور کند؛ تقوا را به خود تلقین کند.
این روزها از یک طرف به ایام ولادت باسعادت صدیقهى کبرا فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها) متصل و مربوط است، و از یک طرف به ایام مغتنم و ذى قیمت ماه رجب؛ وقت ذکر است، وقت دعاست، وقت توجه است. این آیهاى که من تلاوت کردم، به مؤمنان بشارت میدهد و نزول سکینهى الهى را یادآورى میکند. سکینه یعنى آرامش در مقابل تلاطمهاى گوناگون روحى و اجتماعى. این آیه مربوط به حدیبیه است. در ماجراى حرکت پیامبر اکرم از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثى پیش آمد که از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان بود. از یک طرف، دشمنان با نیروى مجهزى آنها را محاصره کرده بودند؛ اینها از مدینه دور بودند - حدیبیه نزدیک مکه است - نیروهاى دشمن متکى به عقبهى مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب میشد، موجب تشویش براى بسیارى از مؤمنین میشد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم بر طبق آن سیاست عظیم مکتوم الهى - که بعد براى همه آشکار شد - در مقابل کفارى که آمده بودند در مقابل او، در مواردى کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه»، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائى را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت.
در یک چنین مواردى که این اضطرابهاى گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصى، چه به لحاظ مسائل اجتماعى - براى مؤمنینِ به اسلام پیش مىآید، اینجا باید منتظر سکینهى الهى بود؛ آنوقت میفرماید: «هو الّذى انزل السّکینة فى قلوب المؤمنین»؛ خدا دلها را قرص کرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاى روحى برحذر و برکنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانى، به خاطر این آرامشى که خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتیجهى این سکینهى الهى و آرامش روحى این میشود که: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ آنوقت بذر ایمان در دل آنها عمیقتر میروید، نور ایمان دل آنها را بیشتر روشن میکند؛ ایمان آنها عمیقتر میشود. این است که براى یک مجموعهى مسلمان، مجموعهى مؤمن مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند که خدا کمککار اوست، بداند که خدا پشت سر رهپویان راه حق است. وقتى دلها قرص شد، گامها هم محکم میشود؛ وقتى گامها استوار شد، راه بهآسانى طى میشود، به هدف نزدیک میشود.
همیشه دشمنان اسلام خواستهاند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب کنند. در طول تاریخ اسلام موارد زیادى پیش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حرکتهاى عظیم جهادى پیامبران قبل از نبى مکرم، مؤمنینى که توانستند ایمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحى پیدا کردند. این آرامش روحى حرکات آنها را در اختیار جهت ایمانى قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نکردند؛ چون در حال تشویش و اضطراب، پیدا کردن راه درست دشوار میشود. انسانى که از آرامش روحى برخوردار است، درست فکر میکند، درست تصمیم میگیرد، درست حرکت میکند. اینها نشانههاى رحمت الهى است.
امروز جامعهى انقلابى ما، مردم مؤمن ما، نیاز به این دارند که این آرامش را، این سکینه را، این طمأنینه و وقار را در خودشان هرچه بیشتر به وجود بیاورند. «الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب».(2) یاد خداست که دلها را در ماجراهاى طوفانى دنیا و زندگى حفظ میکند. یاد خدا را مغتنم بشمارید. ایام ماه رجب - همانطور که گفتیم - نزدیک است. دعاهاى ماه رجب یک دریائى از معرفت است. در دعا فقط این نیست که انسان دل را به خدا نزدیک میکند؛ این هست، فراگیرى هم هست. در دعا هم تعلیم است، هم تزکیه هست. دعا هم ذهن را - این دعاهاى مأثور از ائمه (علیهمالسّلام) - روشن میکند، حقایقى را، معارفى را به ما مىآموزد که در زندگى به آنها نیاز داریم، و هم دل را متوجه به خدا میکند. ذکر الهى را خیلى باید مغتنم بشمرید. همین نماز جمعهى شما مصداق ذکر الهى است. «فاسعوا الى ذکر اللَّه».(3) در اینجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حرکات شما باید غالب باشد، یاد خداست. دل به یاد خدا، زبان متذکر به نام مقدس پروردگار، حرکات دست و پا و جسم هم حرکاتى در جهت یاد پروردگار و اطاعت اوامر الهى. این چیزى که مورد نیاز یکایک ماست، همین است.
من به شما عرض بکنم از اول انقلاب تا امروز - که سى سال میگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثى که بعضى از آنها میتوانست یک ملت را، یک نظام را از جا بکند، میتوانست یک کشور را دچار دریاى طوفانىاى بکند که ندانند چه میکنند و چه باید بکنند - همین طور که مىبینیم در بعضى از کشورهاى همسایهىمان - براى این کشور پیش آمد، اما این کشتى استوار که متکى به ایمانهاى شما، به ارادهى شما، به دل نورانى شما به ذکر خدا متکى بود، در این طوفانهاى گوناگون اندکاضطرابى پیدا نکرد. این نشانهى رحمت الهى است؛ این نشانهى تفضلات خداوند به شما ملت عزیز است.
مشمول تفضلات الهى شدن یک مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهى یک مسئلهى دیگر است. مبادا به خودمان مغرور بشویم؛ مبادا وقتى دست کمک پروردگار را که مىبینیم، بگوئیم: «ما که مورد توجه پروردگار هستیم» و از وظائفمان غفلت کنیم؛ مبادا یاد خدا از دلها برود. بخصوص به شما جوانهاى عزیز در سراسر کشور و هر جا که هستید عرض میکنم: جوانها! این دلهاى پاک را، این دلهاى نورانى را، این دلهاى نرم را مغتنم بشمرید؛ آنها را با یاد پروردگار سیراب کنید؛ آنها را از ذکر خدا لبریز کنید، که خداى متعال توجهاتش را و رحمتش را بر این ملت مستدام خواهد کرد. و شما بدانید - من امروز عرض میکنم - آنجورى که من دارم مىبینم این ملت را و آنجورى که مطلعم از تاریخ گذشتگان خودمان در این کشور و در دیگر کشورها، من مطمئنم و یقین دارم این ملت به توفیق الهى، به حول و قوهى الهى، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد یافت.
این فضاى معنوىِ جامعه را قدر بدانید، مبادا هیجانهاى سیاسى ما را از خدا غافل کند؛ مبادا بگومگوهاى گوناگونى که در یک کشور پیش مىآید - که در میان یک ملت آزاد یک امر طبیعى است - ما را غافل کند، ندانیم به کجا میخواهیم برویم، ندانیم چه جور میخواهیم برویم. این انقلاب از اول بر پایهى ایمانهاى پاک و صادق استوار شد و ادامهى این راه هم بر همین پایهى استوار قرار خواهد داشت.
با وجود این همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دینشناسند، به معنویت علاقهمندند. امروز جوانها در دنیائى که مادیگرى بر آن حاکم است، غرق در حیرت و آشفتگىاند؛ دورى از معنویت آنها را دچار آشگفتى کرده است؛ نمیدانند چه بکنند؛ متفکرانشان هم ماندهاند؛ و بعضى از آنها فهمیدهاند که راه اصلاح کارهایشان مراجعه به معنویت است. ولى چه جور میتوانند معنویت از دسترفته را، معنویتى را که دو قرن است در کشورهاى غربى دائماً با وسائل گوناگون کوبیده شده است، میخواهند برگردانند؛ کار آسانى نیست. اما ملت ما اینجور نیست. ملت ما در این مجراى عظیم معنویت حرکت کرد، با معنویت توانست یک انقلابِ با این عظمت را به پیروزى برساند، با معنویت توانست در این دنیاى مادى یک نظام اسلامى را که متکى به معنویت است، برافرازد، پایههاى آن را محکم کند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاى گوناگون حفظ کند. ملت ما یک جنگ هشت سالهى تحمیلى را با تکیهى به همین معنویت توانست با سرافرازى و پیروزى طى کند. امروز هم جوانهاى ما اکثراً جوانهاى مؤمن و معنوى هستند. حتّى آن کسانى که بظاهر گرایش معنوى در سیماى آنها نیست، انسان در مواقع حساس مىبیند دلهایشان متوجه خداست. بارها من عرض کردهام که در این شبهاى قدر، در این روزهاى اعتکاف، در این مراسم نماز عید فطر، چه افرادى، چه اشخاصى که انسان گمان نمیکند، دلهایشان را متوجه خدا میکنند.
پروردگارا ! تو را به قرآن سوگند میدهیم، تو را به ائمهى هدى (علیهمالسّلام) و نبى مکرم سوگند میدهیم دلهاى ما را از معنویت بیش از پیش انباشته بفرما. پروردگارا ! دست ما را از قرآن و از اهل بیت کوتاه مکن. پروردگارا ! تقوا و ایمان و سکینهى الهى را بر دلهاى این ملت بزرگ نازل کن. پروردگارا ! این ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پیروزى برسان. پروردگارا ! دلهاى ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا ! آنچه میگوئیم، آنچه میکنیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا ! سلام ما را به پیشگاه ولىات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاى آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و العصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)
خطبهى دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
والحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و حبیبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ صلواتک علیهم اجمعین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
اوصیکم عباد اللَّه بتقوى اللَّه.
در این خطبه هم من همهى برادران و خواهران عزیزى را که در نماز شرکت دارند، دعوت میکنم به تقوا، به پرهیزگارى.
مسئلهاى که در این خطبه مطرح میکنم، مسئلهى انتخابات است که فعلاً مسئلهى روز در کشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم کرد. یک مطلب خطاب به عموم ملت عزیزمان در هر نقطهاى از کشور که هستند، میخواهم عرض بکنم. یک مطلب را خطاب به نخبگان سیاسى، نامزدهاى ریاست جمهورى، فعالان و دستاندرکاران قضایاى انتخابات میخواهم عرض بکنم. یک مطلب هم خطاب به سران استکبار، بعضى از دولتهاى غربى و سردمداران رسانههائى که آنها اداره میکنند، خواهم گفت.
دربارهى مطلب اول که خطاب به شما مردم عزیز است، حرف من عبارت است از یک دنیا تجلیل و تعظیم و تشکر. بنده دوست ندارم در سخنرانىها و خطابهها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم یا تملق آنها را بگویم؛ اما در این قضیهى انتخابات، خطاب به شما مردم عزیز عرض میکنم که هر چه با مبالغه صحبت بکنم، زیاد نیست؛ حتّى اگر بوى تملق هم بدهد، ایرادى ندارد. کار بزرگى کردید. انتخابات 22 خرداد یک نمایش عظیمى بود از احساس مسئولیت ملت ما براى سرنوشت کشور؛ نمایش عظیمى بود از روح مشارکتجوى مردم در ادارهى کشورشان؛ نمایش عظیمى بود از دلبستگى مردم به نظامشان. حقیقتاً مشابه این حرکتى که در کشور انجام گرفت، من امروز در دنیا و در این دموکراسىهاى گوناگون - چه دموکراسىهاى ظاهرى و دروغین و چه دموکراسىهائى که واقعاً به آراء مردم مراجعه میکنند - نظیرش را سراغ ندارم. در جمهورى اسلامى هم جز در همهپرسى سال 58 - فروردین 58 - هیچ نظیرى دیگر براى این انتخاباتى که در جمعهى گذشته شما انجام دادید، وجود ندارد؛ مشارکت حدود 85 درصد؛ چهل میلیون تقریباً جمعیت. انسان دست مبارک ولىعصر را پشت سر حوادثى با این عظمت مىبیند. این نشانهى توجه خداست. لازم میدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزیز در سراسر کشور ابراز ادب و ابراز تواضع کنم که واقعاً جا دارد.
نسل جوان ما بخصوص نشان داد که همان شور سیاسى، همان شعور سیاسى، همان تعهد سیاسى را که ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتیم، دارد؛ با این تفاوت که در دوران انقلاب، کورهى داغ انقلاب دلها را به هیجان مىآورد، بعد هم در دورهى جنگ به نحو دیگرى؛ اما امروز اینها هم نیست، در عین حال این تعهد، این احساس مسئولیت، این شور و شعور در نسل کنونى ما وجود دارد؛ اینها چیز کمى نیست. البته بین مردم اختلاف سلیقه هست، اختلاف رأى هست؛ عدهاى کسى را قبول دارند، حرفى را قبول دارند؛ عدهى دیگرى کس دیگرى را قبول دارند، حرف دیگرى را قبول دارند؛ اینها هست، طبیعى هم هست، لیکن یک تعهد جمعى را انسان در بین همهى این آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس میکند؛ یک تعهد جمعى براى حفظ کشورشان، براى حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاى بزرگ، در شهرهاى کوچک، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پیر، جوان، همه وارد این میدان شدند؛ همه در این حرکت عظیم شرکت کردند.
این انتخابات، عزیزان من! براى دشمنان شما یک زلزلهى سیاسى بود؛ براى دوستان شما در اکناف عالم یک جشن واقعى بود؛ یک جشن تاریخى بود. در سى سالگى انقلاب این جور مردم بیایند نسبت به این نظام و این انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفادارى کنند! این یک جنبش عمومى و مردمى بود براى تجدید پیمان با امام و با شهدا؛ و براى نظام جمهورى اسلامى یک نَفَس تازه کردن، یک حرکت از نو، یک فرصت بزرگ. این انتخابات، مردمسالارى دینى را به رخ همهى مردم عالم کشید. همهى کسانى که بدخواه نظام جمهورى اسلامى هستند، دیدند مردمسالارى دینى یعنى چه. این یک راه سوم است. در مقابل دیکتاتورىها و نظامهاى مستبد از یک طرف، و دموکراسىهاى دور از معنویت و دین از یک طرف دیگر، این مردمسالارى دینى است؛ این است که دلهاى مردم را مجذوب میکند و آنها را به وسط صحنه میکشاند. این، امتحان خودش را داد. این یک نکته دربارهى این انتخابات.
نکتهى دوم در باب این انتخابات این است که انتخابات 22 خرداد نشان داد که مردم، با اعتماد و با امید و با شادابى ملى در این کشور زندگى میکنند. این جواب خیلى از حرفهائى است که دشمنان شما در تبلیغات مغرضانهى خودشان بر زبان مىآورند. اگر مردم در کشور به آینده امیدوار نباشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر احساس آزادى نکنند، به انتخابات روى خوش نشان نمیدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در این انتخابات آشکار شد. و من بعد عرض خواهم کرد که دشمنان همین اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ایران میخواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد بزرگترین سرمایهى جمهورى اسلامى است، میخواهند این را از جمهورى اسلامى بگیرند؛ میخواهند ایجاد شک کنند، ایجاد تردید کنند دربارهى این انتخابات و این اعتمادى را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند.
دشمنان ملت ایران میدانند که وقتى اعتماد وجود نداشت، مشارکت ضعیف خواهد شد؛ وقتى مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را میخواهند؛ هدف دشمن این است. میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهورى اسلامى بگیرند. این، ضررش بمراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس بیشتر است. این، آن چیزى است که با هیچ خسارت دیگرى قابل مقایسه نیست. مردم بیایند در یک چنین حرکت عظیمى اینجور مشتاقانه حضور پیدا کنند، بعد به مردم گفته بشود که شما اشتباه کردید به نظام اعتماد کردید؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن این را میخواهد.
این خط را از پیش از انتخابات هم شروع کردند؛ از دو سه ماه پیش از این. من اول فروردین در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها میخوانند، تکرار میکنند که بناست در انتخابات تقلب بشود. میخواستند زمینه را آماده کنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل کشور تذکر دادم و گفتم این حرفى را که دشمن میخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئید. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. این اعتماد آسان به دست نیامده، سى سال است که نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملکردش، با تلاشهاى فراوانش توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن میخواهد این اعتماد را بگیرد، مردم را دچار تزلزل کند. این هم یک نکته.
نکتهى سوم، مسئلهى رقابتها بود. این رقابتها کاملاً رقابتهاى آزاد، جدى و شفاف بین نامزدهاى مختلف بود؛ همه دیدند. به قدرى این رقابتها و این گفتگوها و این مناظرهها شفاف و صریح بود، که عدهاى به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم کرد - حق هم تا حدودى با آنهاست. التهاباتى هم به وجود آورد که الان هم هنوز آثارش را داریم مشاهده میکنیم. من به شما عرض بکنم، فرض ما این بود و هست که این رقابتى که وجود دارد بین چهار نامزد انتخابات، این رقابت میان افراد و جریانهاى متعلق به نظام اسلامى است. اینى که دشمنان سعى میکنند در رسانههاى گوناگون - که غالباً هم این رسانهها مال این صهیونیستهاى خبیث و رذل است - اینجور وانمود کنند که دعوا بین طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخیر، این جورى نبود؛ آنها غلط میکنند این حرف را میزنند؛ این واقعیت ندارد.
این چهار نفرى که وارد عرصهى این انتخابات جدى شدند، همهشان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. یکى از اینها رئیس جمهور کشور ماست؛ رئیس جمهور خدوم، پرکار، زحمتکش، مورد اعتماد. یکى از آنها نخستوزیرِ هشت سال در دوران ریاست جمهورى خود بنده است. یکى از آنها فرماندهى سپاه در سالهاى متمادى و یکى از فرماندهان اصلى دوران دفاع مقدس بوده است. یکى از آنها دو دوره رئیس قوهى مقننهى کشور بوده است؛ رئیس مجلس شوراى اسلامى بوده است. اینها عناصر نظامند؛ اینها همهشان متعلق به نظامند. البته اختلافنظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگیرىهاى گوناگون سیاسى با هم تفاوتهاى متعددى دارند؛ اما همهشان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. این رقابت درون نظام تعریف شد؛ نه رقابت بین درون نظام و بیرون نظام، که رادیوى صهیونیستى و رادیوى آمریکا و رادیوى انگلیسِ خبیث و دیگران هى میخواهند این را دامن بزنند. نخیر، رقابتى بود در درون نظام و بین عناصر وابستهى به نظام؛ متعلق به نظام، و همهشان هم با این سوابق. همهشان را من از نزدیک میشناسم، افکارشان را میدانم، سلائقشان را میدانم، خصوصیات رفتاریشان را میدانم، با همهشان از نزدیک من کار کردم.
البته بنده همهى دیدگاههاى این آقایان را قبول ندارم؛ بعضى از نظرهایشان و عملکردهایشان از نظر من بدون شک قابل انتقاد است؛ بعضى را براى خدمت به کشور مناسبتر از بعضى دیگر میدانم؛ اما انتخاب به عهدهى مردم بوده و هست. مردم انتخاب کردند. خواست من، تشخیص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات کنند. مردم خودشان طبق معیارهاى خودشان تشخیص دادند، حرکت کردند، عمل کردند؛ میلیونها این طرف، میلیونها آن طرف. بنابراین، مسئله، مسئلهى درونى نظام است. اینى که بخواهند صورت مسئله را تغییر بدهند، این صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بین نظام و بیرون از نظام نیست، دعوا بین انقلاب و ضد انقلاب نیست؛ اختلاف بین عناصرى در درون چهار چوب نظام است.
آن مردمى هم که به این چهار نفر رأى دادند، اینها هم با اعتقاد به نظام رأى دادند، تشخیص دادند این براى کشور بهتر است، به نظام پابندىاش بیشتر است، به او رأى دادند. آن کسى را که صالحتر براى خدمت به نظام میدانستند، به او رأى دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل کردند.
اما این رقابتها و مناظرات، که ابتکار مهمى بود؛ ابتکار جالبى بود؛ خیلى صریح بود، خیلى شفاف بود، خیلى جدى بود. این مناظرهها تو دهن آن کسانى زد که از بیرون تبلیغ میکردند که این رقابتها نمایشى است، واقعیت ندارد. دیدند نخیر، واقعیت دارد؛ جدى در مقابل هم ایستادهاند، با هم بحث میکنند، با هم استدلال میکنند. بنابراین مناظرهها و گفتگوها بسیار از این جهت مثبت بود. البته آثار مثبتى داشت، عیوبى هم داشت، که حالا هر دو را من عرض خواهم کرد.
آن جهت مثبت، این بود که در این مناظرهها و در این گفتگوها و در این گفتارهاى تلویزیونى، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، یک سیلابى از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئى کنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئى برآمدند و از خودشان دفاع کردند. مواضع افراد و مواضع گروهها بدون ابهام، بدون پیچیدهگوئى، عریان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سیاستهایشان چیست، برنامههایشان چیست، پابندىهایشان کدام است، تا چه حد است؛ اینها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت کنند. مردم احساس کردند که در نظام اسلامى بیگانه به حساب نمىآیند، نظام کشور اندرونى و بیرونى ندارد. همه چیز در مقابل مردم آشکار، همهى نظرات در مقابل مردم بیان شد و معلوم شد رأى مردم ناشى از همین دقتها و تأملات خواهد بود. رأى مردم زینتى نیست. حق انتخاب حقیقتاً متعلق به مردم است، مردم میخواهند آگاهانه، هشیارانه انتخاب کنند. این مناظرهها این را نشان داد. یقیناً یکى از علل افزایش ده میلیونى آراء نسبت به آخرین حد نصابِ دورههاى قبل همین بود که ذهن مردم، فکر مردم مشارکت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخیص دادند، وارد میدان شدند. این مناظرهها به سطح خیابانها هم کشیده شد، داخل خانهها هم رفت، که اینها قدرت انتخاب مردم را بالا میبرد. اینجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش میدهد، قدرت انتخاب را بالا میبرد. این از نظر جمهورى اسلامى چیز مطلوبى است.
البته همین جا من عرض بکنم که این گفتگوها نباید به جائى برسد که تبدیل بشود به کدورت و کینه. اگر این شد، آنوقت اثر عکس خواهد داشت. اگر به همان شکلى که آن روز بود و در همان حد باقى بود، این خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همین طور کش پیدا کند، ادامه پیدا کند، هى بگومگو بشود، این تدریجاً تبدیل خواهد شد به کینه. البته خیلى خوب است که اینجور مناظرههائى در سطوح مدیریتى ادامه پیدا کند - البته با حذف آن عیوبى که بعد به آن اشاره خواهم کرد - و افراد، مسئولین، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبیین کنند. خیلى از اوقات اگر چنانچه یک انتقادى به کسى بشود، این فرصتى است براى او که بتواند ذهنها را روشن کند، تبیین کنند، حقیقت را بیان کنند؛ خیلى چیز خوبى است؛ البته با حذف آن عیوبى که عرض خواهم کرد. اگر این جور مناظرهها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، دیگر وقتى در هنگام انتخابات پیش آمد، حالت انفجارى پیدا نمیکند؛ همهى حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنیده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اینها محسنات این مناظرات بود که خیلى خوب بود؛ اما عیوبى هم داشت که این عیوب را باید برطرف کرد. در مواردى انسان میدید که در این مناظرهها جنبهى منطقى مناظره ضعیف میشد؛ جنبهى احساساتى و عصبى پیدا میکرد؛ جنبهى تخریبى غلبه پیدا میکرد؛ سیاهنمائى وضع موجود به شکل افراطى در این مناظرهها دیده شد؛ سیاهنمائى دورههاى گذشته هم در این مناظرهها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتى مطرح شد که در جائى اثبات نشده است؛ به شایعات تکیه شد، بىانصافیهائى احیاناً دیده شد؛ هم بىانصافى نسبت به این دولت با این همه حجم خدمت، و هم بىانصافى نسبت به دولتهاى گذشته و دوران سى ساله. آقایان در خلال صحبت احساساتى شدند و لابلاى حرفهاى خوب، حرفهائى هم که خوب نبود، گفته شد.
بنده هم مثل بقیهى آحاد ملت نشستم پاى تلویزیون و این مناظرهها را تماشا کردم و از آزادى بیان لذت بردم؛ از اینکه نظام جمهورى اسلامى توانسته است به کمک مردم بیاید تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما این بخش معیوب قضیه، بنده را ناخرسند کرد؛ متأثر شدم. براى طرفداران نامزدها هم آن بخشهاى معیوب، آن تعریضها، آن تصریحها، التهابآور و نگرانکننده بود، که البته از هر دو طرف هم بود.
بنده اینجا در منبر نماز جمعه، در خطبهاى که در حکم نماز است، حقایق را باید بیان بکنم. هر دو طرف در این عیب متأسفانه مشترک بودند. از یک طرف صریحترین اهانتها به رئیس جمهورِ قانونى کشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم این سخنرانىها را براى من مىآوردند و من میدیدم یا گاهى مىشنیدم؛ تهمتهائى زدند، حرفهائى گفتند؛ به کى؟ به کسى که رئیس جمهور قانونى کشور است، متکى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئیس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغگوئى متهم کردند! اینها خوب است؟ کارنامههاى جعلى براى دولت درست کردند، اینجا آنجا پخش کردند، که ما که در جریان امور هستیم، مىبینیم میدانیم که اینها خلاف واقع است؛ فحاشى کردند؛ رئیس جمهور را خرافاتى، رمال، از این نسبتهاى خجالتآور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند.
این از آن طرف. از این طرف هم همین جور؛ از این طرف هم شبیه همین کارها به نحو دیگرى انجام گرفت. کارنامهى درخشان سى سالهى انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهاى این نظامند؛ اینهاکسانى هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسى متهم به فساد مالى نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائى دارد، بایستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانهاى کرد. اگر چیزى اثبات بشود، فرقى بین آحاد جامعه نیست؛ اما اثبات نشده، نمیشود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتى اینجور حرفها مطرح میشود، تلقىهاى نادرست در جامعه به وجود مىآید، جوانها چیز دیگرى خیال میکنند، چیز دیگرى میفهمند.
آقاى هاشمى را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهاى بعد از انقلاب نیست؛ من از سال 1336 - یعنى 52 سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم. آقاى هاشمى از اصلىترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدى و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزى انقلاب از مؤثرترین شخصیتهاى جمهورى اسلامى در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبرى تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهاى زیادى داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهاى دیگرى داشت. در طول این مدت هیچ موردى را سراغ نداریم که ایشان براى خودش از انقلاب یک اندوختهاى درست کرده باشد. اینها یک حقایقى است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.
من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلافنظر داریم، که طبیعى هم هست؛ ولى مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگرى فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقاى رئیس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینهى مسائل خارجى اختلافنظر دارند، هم در زمینهى نحوهى اجراى عدالت اجتماعى اختلافنظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلافنظر دارند؛ و نظر آقاى رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است.
در مورد آقاى ناطق نورى هم همین جور. آقاى ناطق نورى هم از شخصیتهاى خدوم انقلاب است؛ ایشان هم خدمات زیادى کرده و در دلبستگى ایشان به این نظام و انقلاب هیچ شکى نیست.
مناظرههاى زندهى تلویزیونى خوب است؛ اما این آسیبها باید برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاى رئیس جمهور هم تذکر دادم؛ چون میدانستم ایشان ترتیب اثر میدهند.
در مورد مبارزهى با فساد مالى، موضع نظام یک موضع روشنى است. در زمینهى مسائل مربوط به عدالت اجتماعى، موضع نظام یک موضع روشنى است. با فساد باید در هر نقطهاى که هست، مبارزه کرد. من میخواهم این را عرض بکنم: ما مدعى نیستیم در نظام ما فساد مالى و اقتصادى وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت که بنده آن نامهى هشت مادهاى را چند سال قبل خطاب به رؤساى محترم سه قوه نمینوشتم و اینقدر روى آن تأکید نمیکردم. چرا، هست؛ اما میخواهم این را بگویم: نظام جمهورى اسلامى، همین امروز یکى از سالمترین نظامهاى سیاسى و اجتماعى در دنیاست. اینکه ما بیائیم به استناد گزارش فلان مرجع صهیونیستى، نظام را و کشور را متهم کنیم به فساد، این مطلقاً درست نیست. این هم که ما اشخاص را، مسئولین را بىجهت در زمینهى فساد زیر سؤال ببریم، این هم درست نیست. فساد مالى یکى از مسائل مهم در نظام اسلامى است و باید با او جداً مبارزه کرد؛ هم در قوهى مجریه، هم در قوهى قضائیه، هم در قوهى مقننه. همه موظفند با این مسئله مبارزه کنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پیدا خواهد کرد؛ کما اینکه بسیارى از کشورهاى دنیا - همین کشورهاى غربى که اینقدر دم از مبارزهى با فساد مالى و پولشوئى و امثال اینها میزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضایاى دولت انگلیس و مجلس پارلمان انگلیس را این روزها شنیدید و همهى دنیا دانستند. این یک گوشههائى از قضایاست؛ خیلى بیش از اینهاست.
این بخش مربوط به خطاب مردم را من جمعبندى کنم. عزیزان من! ملت ایران! 22 خرداد یک حماسه بود. این حماسه، تاریخى شد، جهانى شد. اگرچه بعضى از دشمنان ما در اطراف دنیا خواستند این پیروزى مطلق نظام را، این پیروزى حتمى را، به یک پیروزى مشکوک و قابل تردید تبدیل کنند. حتّى بعضى خواستند این را به یک شکست ملى تبدیل کنند! خواستند کام شما را تلخ کنند و نگذارند بالاترین نصاب مشارکت جهانى را دنیا به نام شما ثبت کند. خواستند این کارها را بکنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نمیشود آن را دستکارى کرد.
رقابتها تمام شد. همهى کسانى که به این چهار نامزد رأى دادند، مأجورند؛ انشاءاللَّه اجر الهى دارند. همهشان در درون جبههى انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأى داده باشند، عبادت هم کردهاند. خط انقلاب، چهل میلیون رأى دارد؛ نه بیست و چهار و نیم میلیون که رأى به رئیس جمهور منتخب است. چهل میلیون به خط انقلاب رأى دادند.
مردم اطمینان دارند؛ اما برخى از طرفداران نامزدها هم اطمینان داشته باشند که جمهورى اسلامى اهل خیانت در آراء مردم نیست. ساز و کارهاى قانونى انتخابات در کشور ما اجازهى تقلب نمیدهد. این را هر کسى که دستاندرکار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصدیق میکند؛ آن هم در حد یازده میلیون تفاوت! یک وقت اختلافِ بین دو رأى، صد هزار است، پانصد هزار است، یک میلیون است، حالا ممکن است آدم بگوید یک جورى تقلب کردند، جابه جا کردند؛ اما یازده میلیون را چه جور میشود تقلب کرد! در عین حال بنده این را گفتم، شوراى محترم نگهبان هم همین را قبول دارند که اگر کسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسیدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زیر بار بدعتهاى غیرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شکسته شد، در آینده هیچ انتخاباتى دیگر مصونیت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتى بعضى برندهاند، بعضى برنده نیستند؛ هیچ انتخاباتى دیگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد. بنابراین همه چیز دنبال بشود، انجام بگیرد، کارهاى درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههاى هست، از راههاى قانونى پیگیرى بشود. قانون در این زمینه کامل است و هیچ اشکالى در قانون نیست. همانطور که حق دادند که نامزدها نظارت کنند، حق دادند که شکایت کنند، حق دادند که بررسى بشود. بنده از شوراى محترم نگهبان خواستم که اگر مواردى خواستند صندوقها را بازشمارى بکنند، با حضور نمایندگان خود نامزدها این کار را بکنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت کنند، امضاء کنند. بنابراین، هیچ مشکلى در این جهت وجود ندارد. این راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزیز.
اما خطاب دوم من، خطاب به سیاسیون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جریانات است. من میخواهم عرض کنم به این حضرات، که امروز یک لحظهى حساس تاریخى براى کشور است؛ نگاه کنید به وضع دنیا، نگاه کنید به وضع خاورمیانه، نگاه کنید به وضع اقتصادى عالم، نگاه کنید به مسائل کشورهاى همسایهى ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاکستان. ما در نقطهى حساسى از تاریخ قرار گرفتهایم. همهى ما وظیفه داریم که در این مرحلهى تاریخى هوشیار باشیم، دقیق باشیم، مواظب باشیم اشتباه نکنیم.
در این قضیهى انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظیفهى خودشان عمل کردند. وظیفهشان این بود که بیایند پاى صندوقهاى رأى، که به بهترین وجهى این وظیفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگینترى داریم. آن کسانى که به یک نحوى یک نوع مرجعیتى در افکار مردم دارند؛ از این سیاسیون و رؤساى احزاب و کارگردانان جریانات سیاسى، و یک عدهاى از اینها حرفشنوى دارند، اینها خیلى باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلى باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها کمى افراطىگرى کنند، دامنهى این افراطىگرى در بدنهى مردم به جاهاى بسیار حساس و خطرناکى خواهد رسید که گاهى خود آنها دیگر نمیتوانند آن را جمع کنند، که ما نمونههایش را دیدهایم. افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حرکت افراطى به افراطىگرى دیگران دامن میزند. اگر نخبگان سیاسى بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا براى اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهایند. من به همهى این آقایان، این دوستان قدیمى، این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعهى صدر داشته باشید؛ دستهاى دشمن را ببینید؛ گرگهاى گرسنهى کمینکرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسى را یواش یواش دارند از چهرههایشان برمیدارند و چهرهى حقیقى خودشان را نشان میدهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید.
امروز - حالا عرض خواهم کرد - دیپلماتهاى برجستهى چند کشور غربى که تا حالا با تعارفات دیپلماتیک با ما حرف میزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهرهى واقعى خودشان را دارند نشان میدهند؛ «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اکبر».(5) دشمنىهاى خودشان با نظام اسلامى را دارند نشان میدهند؛ از همه هم خبیثتر دولت انگلیس. من به این برادران عرض میکنم، به مسئولیت پیش خداى متعال فکر کنید: پیش خدا مسئولید، از شما سؤال خواهد شد. آخرین وصایاى امام را به یاد بیاورید؛ قانون، فصلالخطاب است؛ قانون را فصلالخطاب بدانید. انتخابات اصلاً براى چیست؟ انتخابات براى این است که همهى اختلافها سر صندوق رأى حل و فصل بشود. باید در صندوقهاى رأى معلوم بشود که مردم چى میخواهند، چى نمیخواهند؛ نه در کف خیابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتى آنهائى که رأى نیاوردند، اردوکشى خیابانى بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آنهائى که رأى آوردهاند هم، در جواب آنها، اردوکشى کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصیر مردم چیست؟ این مردمى که خیابان، محل کسب و کار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگى آنهاست، اینها چه گناهى کردند؟ که ما میخواهیم طرفدارهاى خودمان را به رخ آنها بکشیم؛ آن طرف یک جور، این طرف یک جور. براى نفوذىِ تروریست - آن کسى که میخواهد ضربهى تروریستى بزند - مسئلهى او مسئلهى سیاسى نیست؛ براى او چه چیزى بهتر از پنهان شدن در میان این مردم؛ مردمى که میخواهند راهپیمائى کنند یا تجمع کنند. اگر این تجمعات پوششى براى او درست کند، آنوقت مسئولیتش با کیست؟ الان همین چند نفرى که در این قضایا کشته شدند؛ از مردم عادى، از بسیج، جواب اینها را کى بناست بدهد؟ واکنشهائى که به اینها نشان داده خواهد شد - تو خیابان از شلوغى استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروى انتظامى را ترور کنند - که بالاخره واکنشى به وجود خواهد آورد، واکنش احساسى خواهد بود. محاسبهى این واکنشها با کیست؟ انسان دلش خون میشود از بعضى از این قضایا؛ بروند توى کوى دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاى مؤمن و حزباللهى را، نه آن شلوغکنها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبرى هم بدهند! دل انسان خون میشود از این حوادث. زورآزمائى خیابانى بعد از انتخابات کار درستى نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالارى است.
من از همه میخواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستى نیست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهى آنهاست.
این تصور هم غلط است که بعضى خیال کنند با حرکات خیابانى، یک اهرم فشارى علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونى، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتورى است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبهى غلطى است. عواقبى هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.
من از همهى این دوستان، این برادران، میخواهم بنا را بر برادرى بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خداى متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت کشور را میخواهند. جشن پیروزى چهل میلیونى را این برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانى که دشمن میخواهد خراب کند. البته اگر کسانى بخواهند راه دیگرى را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد.
و اما خطاب سوم، خطاب به سران استکبار و سران رسانههاى استکبارى است. بنده در این دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمریکا و دولتمردان چند کشور اروپائى را دنبال کردم؛ در این هفتههاى نزدیک به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم این دو سه روزِ بعد از انتخابات. یک وضع متغیر و متفاوتى داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگیرى رسانههایشان، دولتمردانشان، این بود که در اصلِ انتخابات ایجاد تردید کنند، شاید شرکت مردم کم بشود. البته همین نتائجى که از این انتخابات حاصل شد، همین نتائج را آنها هم - هم اروپائىها، هم آمریکائىها - حدس میزدند؛ اما این حرکت عظیم مردم را انتظار نداشتند؛ این کارِ 85 درصدى؛ چهل میلیونى را باور نمیکردند. بعد از آنکه این حضور عظیم دیده شد، اینها شوکه شدند؛ فهمیدند چه اتفاق بزرگى در ایران افتاد؛ فهمیدند که باید خودشان را با این شرائط جدید وفق بدهند؛ هم در امور بین الملل، هم در امور خاورمیانه و جهان اسلام، هم در مسئلهى هستهاى. در مسائل ایران شوکه شدند؛ فهمیدند که سرفصل جدیدى در مسائل مربوط به جمهورى اسلامى پیدا شد، که مجبورند این را بپذیرند. این مال هنگامى بود که این حرکت عظیم مردم دیده شد و از اینجا مرتب به وسیلهى ایادى خودشان مخابره شد و همهشان اظهار تعجب کردند؛ از همان صبح جمعه این اظهارات شروع شد، آنجا هم برخى از بازخوردهاى این اظهارات دیده شد.
وقتى اعتراض بعضى از نامزدها را دیدند، ناگهان احساس کردند فرصتى برایشان پیش آمد. این فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موجسوارى کنند. لحنشان از روز شنبه و یکشنبه عوض شد و وقتى یواش یواش چشمشان افتاد به بعضى از اجتماعات مردمى که به دعوت نامزدها مثلاً در خیابانها پیدا شدند، امیدوار شدند، یواش یواش نقابهایشان کنار رفت و حقیقت خودشان را بنا کردند نشان دادن. چند تا از وزراى خارجه و رؤساى دولتهاى چند تا کشور اروپائى و آمریکا حرفهائى زدند که باطن آنها را به انسان نشان میداد. از قول رئیس جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزى بودیم که مردم به خیابانها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقهى به روابط کنند، ابراز احترام به جمهورى اسلامى بکنند، از این طرف این حرفها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟
در داخل کشور هم عوامل این عناصر خارجى به کار افتادند و خط تخریب خیابانى شروع شد؛ خط تخریب، خط آتشسوزى، اموال عمومى را آتش بزنند، حریم کسب و کار مردم را ناامن کنند، شیشههاى دکان مردم را بشکنند، اموال بعضى از مغازهها را به غارت ببرند، امنیت مردم را از جانشان و مالشان سلب کنند؛ امنیت مردم مورد تطاول اینها قرار گرفت. این ربطى به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، این مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دستنشاندگان سرویسهاى جاسوسى غربى و صهیونیست است. این کارى که در داخل، ناشیانه از بعضى سر زد، اینها را به طمع انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است (!) یک سرمایهدار صهیونیست آمریکائى چند سال قبل از این، طبق ادعاى خودش که در رسانهها و در بعضى از مطبوعات نقل شد، گفت من ده میلیون دلار خرج کردم، در گرجستان انقلاب مخملى راه انداختم؛ حکومتى را بردم، حکومتى را آوردم. احمقها خیال کردند جمهورى اسلامى، ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست. ایران را با کجا مقایسه میکنید؟! مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناختند.
آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، این حرفهائى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کى به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟ عراق را کى زیر چکمهى نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسى به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسى و مادى کرد؟ در خود آمریکا - انسان واقعاً تعجب میکند - در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانوئى که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقهى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. این که دیگر جاى انکار نیست. همین حضرات، همین دمکراتها این کار را کردند. فرقهى داوودىها به قول خودشان دیویدىها - به دلیلى مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنى چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپائى و آمریکائى قدرى بایستى شرم و حیا را هم براى خودشان وظیفه بدانند. جمهورى اسلامى، پرچمدار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطهاى که مردم مظلوم واقع شدند، نشانهى همین است. نشانهى این است که پرچم حقوق بشر به وسیلهى اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم که براى حقوق بشر کسى ما را نصیحت کند. خب، این عرایض ما بود دربارهى انتخابات.
یک خطاب آخرى هم عرض کنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندک آبروئى هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همهى اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا کن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب این کشور توئى؛ صاحب این انقلاب توئى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما.